هشت

ساخت وبلاگ

در خواب یک دختر دستفروش بودم که با گاری از کارگر شمالی به سمت میدون انقلاب میومدم.

یک پسر جوان و کثیف و معتاد با موتور نزدیکم میشد و تهدید میکرد که دیگه حق ندارم به فلان خیابون برم

دستهام سیاه و کثیف بود.کوچک بودم. گاری فلزی بود.

کفشهام چرمی و براق و نو بود و ساق بلند

به پسر معتاد رازی رو گفتم که نمی دونم چی بود.

خم شد و کفشهامو بوسید

انار دلمه ای...
ما را در سایت انار دلمه ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anarenoghreiea بازدید : 129 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 3:45